چرا مطالعه کنیم ؟

جهانی که ما در آن زندگی میکنیم جهانی است مملو از جزئیات ناشناخته که هر کدام از این جزئیات در زندگی ما نقش های مهمی دارند. به احتمال فراوان بشر در گذشته ی خود بیشتر با کلیتی مواجه بوده است که این کلیت و شناخت آن هرچند قابل اهمیت بوده است اما تأثیرش به اندازه ای نبوده است که ادامه ی زندگی به آن محتاج باشد.

امروزه اما جهان ما با سرعتی بسیار زیاد در حال پیشرفت یا بهتر است بگوییم تغییر است. تغییری که اگر انسان با آن همگام نشود به احتمال فراوان زندگی اش دچار خلل خواهد شد. این مسئله انقدر اهمیت دارد و انسان را در یک مرحله از تکامل قرار داده است که بقا و عدم بقایش به آن بستگی دارد. این موضوع و شناخت و درک محیط پیرامون به ذهنی به مراتب خلاق تر و قوی تر و پیشرفته تر نیاز دارد تا در همگامی با محیط در حال تغییر انسان راه خطا را در پیش نگیرد چرا که بازگشت و تصحیح خطا در شرایط کنونی جامعه ی جهانی امری بسیار سخت است اگر غیرممکن نباشد

مطالعه (در هر حوزه ای که باشد) در تقویت ذهن و بالا بردن درک آن کمک می کند و به همین ترتیب عدم مطالعه و عدم تقویت ذهن منجر به جا ماندن از جامعه ی جهانی خواهد شد

انسان در حالت معمول به یک زندگی معمولی خوگر است و با همین امکانات ابتدایی ذهنی به اهداف ابتدایی خود نائل می شود اما زندگی در جهان پیچیده ی امروز که سراسر تحول و پیشرفت است نیاز به یک ذهن پیشرفته دارد و این ذهن پیشرفته خود به خود و بدون منبع حاصل نمی شود باید پا را از زندگی ابتدایی فراتر گذاشت و جهان مکانیکی امروز را لمس کرد باید حداقل شناخت را از جزئیات جهان داشت تا در برخورد با آن تصمیم درست را گرفت.

فرد انسانی موجودی یکه و تنها در میان حجم عظیمی از تحولات قرار دارد و در عین حال سرعت زندگی بسیار زیاد است و همین لزوم مطالعه را نشان می دهد. مطالعه ای عمیق و پربار که در حل مسائل پیچیده ی امروز به فرد انسانی یاری رسان باشد. در همین راستا بوده است که سالها پیش مسئله ی آموزش عمومی مطرح شده است اما در این مرحله از زندگی دیگر آموزش های ابتدایی علوم کافی نیست و انسان ملزم به قدم گذاشتن در مسیری به مراتب بالاتر از شناخت ابتدایی و شناخت عمومی علوم است، اکنون انسان باید به درکی به مراتب پیچیده تر از کل جهان هستی برسد تا حیاتش در این جهان پیچیده دچار اختلال نشود و این تنها وظیفه ی دانشمندان و متخصصین نیست بلکه دانشمندان در تلاشند تا نکات مبهم جهان هستی را برای انسان توضیح دهند و به شکلی ساده شده آن را ارائه دهند اما در نهایت این خود انسان است که باید تحلیل نهایی را انجام دهد و به نتیجه برسد و برای بقا و تکامل خود تصمیم بگیرد.

تا اینجا به جنبه های شخصی و فردی لزوم مطالعه پرداخته شد اما باید توجه کرد که انسان یک موجود سراسر اجتماعی است و این مسئله و نیاز صددرصدی انسان به اجتماع نیاز به درکی به مراتب بیشتر از مبحث درک شخصی و مواجه ی آن با جهان دارد چرا که انسان هرچند به درکی کامل از جهان پیرامون و جزئیات رسیده باشد با عدم شناخت اجتماع و همگامی با آن کمیتش لنگ خواهد بود و راه به جایی نخواهد برد

پس بقا و پیشرفت هر فرد در گرو مراوده صحیح و درک کامل جامعه است. اجتماع و مردمی که در آن زندگی می کنند هریک جهانی برای مطالعه هستند و انسان در رابطه ای زنجیروار با این جهان هاست و مبرهن است که یک ذهن ابتدایی در ارتباط با اجتماع در می ماند و در مسیر خود دچار اختلالات فراوان می شود

از سویی دیگر اعضای یک اجتماع انسانی همواره در کنش و واکنشی متقابل با یک دیگر هستند ناچار به تأثیرگذاری و تأثیرپذیری و درک درست از تأثیرات بسیار مهم است بر همین اساس انسان هایی که در این کنش و واکنش متقابل در میمانند و کپه ی ترازویشان متعادل نیست متضرر خواهند شد و به نوعی استثمار تن خواهند داد که نتیجه ی آن چیزی جز رنج اجتماعی و حتی فردی نخواهد بود. پس انسان اجتماعی ملزم است برای حفظ عزت اجتماع خود در راستای شناخت درست و نتیجتاً تقابل صحیح با اجتماعات دیگر قدم بردارد.

اصل بقا، استثمار، مطالعه

شاید این موضوع کمی تعجب برانگیز باشد اما انسان همواره در راه رشد اجتماعی کنش هایی داشته است که این کنش و واکنش ها سطوح مختلفی را در بستر جامعه گسترده است. و در این راه ناچار به استثمار همنوعان خود بوده است، این بهره کشی در نظر انسان امروزی شاید ظالمانه به نظر برسد ولی انسان برای پیشبرد اهداف اجتماعی خود مسئله ی (قدرت) را به عنوان یک عامل حتمی به کار برده است. به عنوان مثال در هزاران سال پیش هرکس در قبیله از نظر جسمی قوی تر و سالم تر و در عین حال باهوش تر بوده است اختیار رهبری قبیله را داشته است و همین برتری دلیلی بوده است بر اینکه دیگران در مقابل او سر خم کنند و در واقع به استثمار تن بدهند این تا زمانی ادامه داشته است تا انسانی قدرتمندتر، رهبر قبلی را با زور شکست می داده و خود رهبری را بر عهده می گرفته است و باز مسئله ی بهره کشی که منطقی هم بوده است شکل می گرفته است.

در جوامع امروزی با اینکه سیاست و قدرت به شکلهای دیگری درآمده است و دیگر در آن قدرت با منطق زور بازو و شمشیر و قبیله مطرح نیست اما استثمار و بهره کشی به شکلی دیگر در حال اجراست. امروزه قدرت در جوامع از طریق تکنولوژی و علم اعمال می شود و کشورهای قدرتمندتر با این بازوی جدید در سراسر جهان اعمال زور می کنند و جوامعی که از نظر علمی و تکنولوژی پیشرفت کمتری دارند مجبور به تن دادن به استثماری نو هستند. و در این مسئله نمی شود کسی را سرزنش کرد مگر کسی که به استثمار تن می دهد.

مطالعه بسیار در رشد جامعه موثر است و یک انسان با مطالعه در عین اینکه به رشد فردی نائل می شود به همان اندازه به شخصی موفق و تاثیرگذار در جامعه بدل خواهد شد و می تواند در کنش های پیچیده ی جامعه ی امروزی نقش مفیدی بازی کند و جامعه را از سقوط نجات دهد. مطالعه ی مفید و کارآمد جامعه ای یکدست و منظم به وجود می آورد که تمام افراد جامعه در عین پیشرفت فردی نقش اجتماعی خود را نیز با درستی انجام می دهند.